باورم شد که زائرت شده ام ...

ساخت وبلاگ

دم در خادمت مرا می گشت / بعد از آن گفت: التماس دعا

باورم شد که زائرت شده ام / نزد تو اعتبار دارم و بس


در باب الجواد، اذن دخول / بوسه ای روی سنگفرش حرم

خاک کفش مرا تبرک کرد.. / شرمی از کفشدار دارم و بس


می رسم تا کنار پایین پا / السلام علیک می گویم

و علیک تو هم گرو باشد.. / من، سلامی ز یار دارم و بس


در فشارم ولی حواسم نیست / دست هایم پی تو می گردند

به ضریحت بگو که ناز کند / من فقط با تو کار دارم و بس


بین جمعیتی که گرد تو اند / صلوات و سلام همهمه ها

جیغ یک زن بلند می آید: / حاجتی واگذار دارم و بس


من که خسته نمی شوم اینجا / تو انیس النفوس و من مأنوس

کس و کارم فقط تویی آقا! / با تو تنها قرار دارم و بس


می نشینم فقط نگاه کنم / اشک هم که خود شما دادی

یاد دادی چگونه گریه کنم / روضه ای را نثار دارم و بس:


زینب خسته صبح یازدهم / آمد و بهت زد: أ أنت أخی؟

روی گونه غبار داری و خون / روی گونه غبار دارم و بس.


آقا به من اجازه پرواز می دهی ...


باران عدل...
ما را در سایت باران عدل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5baraneadlc بازدید : 234 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 5:24